
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۱۶
۱
یاد جانان میان جان من است
عشق او عمر جاودان من است
۲
نفس روح بخش من دریاب
که دم عیسوی از آن من است
۳
هفت دریا به نزد اهل نظر
موجی از بحر بیکران من است
۴
اهل بیت رسول اگر جوئی
از منش جو که خاندان من است
۵
مجلس پر ز نعمت جنت
بزم رندان نزول خوان من است
۶
یک زمانی به حال ما پرداز
خوش زمانی ، که این زمان من است
۷
هر که خواهد نشان آل از من
نعمت الله من نشان من است
نظرات