شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۲

۱

شاه خودرائی است این سلطان ما

جان فدای او و او جانان ما

۲

با دلیل عقل عاشق را چه کار

حال ذوق ما بُود برهان ما

۳

بحر ما را انتهائی هست نیست

خوش درآ در بحر بی پایان ما

۴

عشق اگر داری به میخانه خرام

ذوق ما می جو ز سرمستان ما

۵

قرص ماه و کاسهٔ زرین مهر

روز و شب بنهاده اندر خوان ما

۶

دل کبابست و جگر بریان ولی

نعمت الله آمده مهمان ما

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۶۳
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات