
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۲۴
۱
نعمت الله جان و عالم چون تن است
این چنین جان و تنی آن من است
۲
مصر دل دارم عزیز حضرتم
جسم و جانم یوسف و پیراهنست
۳
صورتم جام است و معنی می مدام
عشق ساقی کار من می خوردن است
۴
حال ما از عقل می پرسی مپرس
در بیان ذوق ما او الکن است
۵
رندم و در میکده دارم مقام
جنت المأوی مدامم مسکن است
۶
شمع جمع عاشقان سر خوشم
حال من بر اهل مجلس روشن است
۷
جام در دور است و سید در نظر
خوش حضوری وقت جان پروردن است
تصاویر و صوت

نظرات