
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۳۶
۱
در آینهٔ عالم تمثال جمال اوست
جمله به کمالش بین کاینها ز کمال اوست
۲
در صورت و در معنی چندان که نظر کردیم
حسنی که به ما بنمود نقشی ز خیال اوست
۳
بزمیست ملوکانه در خلوت میخانه
مخمور کجا گنجد اینجا چه مجال اوست
۴
حکمی به نشان آل ، از حضرت او داریم
هر حرف که می خوانیم توقیع مثال اوست
۵
زاهد هوس ار دارد با جنت و با حوران
ما را ز همه عالم مقصود وصال اوست
۶
در مجلس ما بنشین تا ذوق خوشی یابی
زیرا می جام ما از آب زلال اوست
۷
این گفتهٔ مستانه از سید ما بشنو
قولی و چه خوش قولی این سحر حلال اوست
نظرات