
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۴۴
۱
چشم ما روشن به نور اوست
هرچه آید در نظر زان رو نکوست
۲
مه شده روشن به نور آفتاب
یار مه رو را از آن داریم دوست
۳
آبرو می جو به عین ما چو ما
زانکه دایم عین ما در جستجو است
۴
گر هزار آئینه آید در نظر
چشم ما در آینه بر روی اوست
۵
عاشق و معشوق ما هر دو یکی است
تا نپنداری که این رشته دوتوست
۶
کهنه گر رفته است و نو باز آمده
نیک می بینش که کهنه عین نوست
۷
هر که بیند نعمت الله در همه
بد نبیند هرچه می بیند نکوست
تصاویر و صوت

نظرات