شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۴۵

۱

چشم ما روشن به نور روی اوست

هرچه بیند دوست را بیند به دوست

۲

عاشق و معشوق ما هر دو یکی است

تا نپنداری که این رشته دوتوست

۳

جرعهٔ جام می ما هر که خورد

چون محبان دائما در جستجوست

۴

عشق سرمست است و فارغ از همه

عقل مخمور است و هم در گفتگوست

۵

بسته ام نقش خیالش در نظر

هرچه دیده می شود چشمم بر اوست

۶

خرقه می شویم به جام می مدام

مدتی شد تا مرا این شست و شوست

۷

هر که بیند نعمت الله با همه

بد نبیند هرچه می بیند نکوست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۵۴

نظرات