شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۴۷

۱

در خانقهی که شیخ ما اوست

سرحلقه و شیخ هر دو نیکوست

۲

دشمن چه کنیم یار غاریم

از دوست طلب کنیم هم دوست

۳

آیینهٔ روشنی به دست آر

اما می بین که هر دو یک روست

۴

زلفش بگشود و داد بر باد

زان بوی نسیم صبح خوشبوست

۵

خورشید جمال او برآمد

عالم همه نور طلعت اوست

۶

سر رشتهٔ فقر ما طلب کن

تا دریابی که رشته یک توست

۷

شاه است چو سید یگانه

هر بنده که او به عشق آن جوست

تصاویر و صوت

نظرات