
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۶۰
۱
کار دل در عشقبازی بندگی است
بندگی در عاشقی پایندگی است
۲
بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم
وین شهنشاهی ما زان بندگی است
۳
همچو زلفش سر به پا افکنده ایم
این سرافرازی از آن افکندگی است
۴
جان فدا کردم سر افکندم به پیش
ز انفعال و جای آن شرمندگی است
۵
گر مرا بینی به غم دل شاد دار
کان غم عشق است و از فرخندگی است
۶
مردهٔ دردیم و درمان در دل است
کشتهٔ عشقیم و عین زندگی است
۷
سید ار جان بخشد از عشقش رواست
عاشقان را کار جان بخشندگی است
نظرات