
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۶۴
۱
دل جام جهان نمای شاهیست
آئینهٔ حضرت الهی است
۲
نقدیست دفینه در دل و دل
گنجینهٔ گنج پادشاهی است
۳
روز و شب ماست زلف و رویش
چه جای سفیدی و سیاهی است
۴
نقشی که خیال غیر بندد
در مذهب ما همه مناهی است
۵
دل بحر و محیط جان عالم
در بحر محیط همچو ماهی است
۶
دل دادن و جان نهاده بر سر
در حضرت عشق عذرخواهیست
۷
ای پایه وجود نعمت الله
پروردهٔ نعمت الهی است
نظرات