شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۶۷

۱

هرچه امروز حاصل ما نیست

طلب آن مکن که فردا نیست

۲

گر در اینجا ندیده ای او را

رؤیت او تو را در اینجا نیست

۳

حق به حق بین که ما چنین دیدیم

دیده ای کان ندید بینا نیست

۴

وانکه حق را به خویشتن بیند

دیده اش بر کمال گویا نیست

۵

هر که گوید که حق به خود بیند

این سعادت ورا مهیا نیست

۶

گرچه آبند قطره و دریا

قطره در وصف همچو دریا نیست

۷

نعمت الله نور دیده بود

چشم هر کو ندید بینا نیست

تصاویر و صوت

نظرات