
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۶۹
۱
هر دل که به عشق مبتلا نیست
هستش مشمر که گوئیا نیست
۲
تا دُردی درد نوش کردیم
دل را به از این دگر دوا نیست
۳
رندیم و مدام جام رندان
از ساقی و جام می جدا نیست
۴
مستیم و خراب در خرابات
ما را جائی دگر هوا نیست
۵
در بحر محیط عشق غرقیم
جز ما خبرش ز حال ما نیست
۶
هر نقش که در خیال آید
نیکش بنگر که بی خدا نیست
۷
مستیم و حریف نعمت الله
حیف است که ذوق او تو را نیست
تصاویر و صوت

نظرات