شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۸۲

۱

جان ندارد هر که جانانیش نیست

گرچه تن دارد ولی جانیش نیست

۲

زاهد گوشه نشین در عشق او

هست از زاهد ولی آنیش نیست

۳

کفر زلفش گر ندارد دیگری

کی بود مومن که ایمانیش نیست

۴

بی سر و سامان شدم در عاشقی

ای خوش آن رندی که سامانیش نیست

۵

ساغر می گرچه دارد جرعه‌ای

همچو خم، ذوق فراوانیش نیست

۶

هر دلی کز عشق او شد دردمند

غیر دُرد درد درمانیش نیست

۷

سید سرمست مهمان من است

هیچکس چون بنده مهمانیش نیست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۱۱

نظرات