شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۸۶

۱

عشق را با کفر و ایمان کار نیست

عشق را با جسم و با جان کار نیست

۲

عشق دُرد درد می جوید مدام

عشق را با صاف درمان کار نیست

۳

عشقبازی کار بیکاران بود

همچو کار عشقبازان کار نیست

۴

عشق را با می پرستان کارهاست

عشق را با غیر ایشان کار نیست

۵

عشق می بندد خیال این و آن

عشق را با این و با آن کار نیست

۶

عقل مخمور است و هم مست وخراب

زاهدش در بزم رندان کار نیست

۷

نعمت الله باده می نوشد مدام

با کس او را ای عزیزان کار نیست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۱۰

نظرات