
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۰۲
۱
شادمانم زانکه غمخوارم وی است
دلخوشم زیرا که دلدارم وی است
۲
عالمی اغیار اگر باشد چه غم
دوست دارم چون وی و یارم وی است
۳
در خرابات مغان مستم مدام
می خورم می چون که خمّارم وی است
۴
گلشن عشقست جانم جاودان
بلبل سرمست گلزارم وی است
۵
نقش می بیندم خیالش در نظر
نور چشم و عین دیدارم وی است
۶
جان فروشم بر سر بازار عشق
می کنم سودا خریدارم وی است
۷
سیدم بر سروران روزگار
نعمت الله شاه و سردارم وی است
تصاویر و صوت

نظرات