
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۰۵
۱
در نظر عالم چو جامی پر می است
جام من بی خدمت ساقی کی است
۲
چشم ما روشن شده از نور او
هرچه ما را در نظر آید وی است
۳
عالمی از جود او دارد وجود
بی وجودش ما سوی الله لاشی است
۴
صوت نائی می رسد ما را به گوش
دیگران گویند آواز وی است
۵
نوش کن آب حیات معرفت
تا بدانی زنده دل از وی حی است
۶
جام را بگذار و خم می بجو
همت عالی بر آن خم می است
۷
آفتابست او و سید سایه اش
هر کجا او می رود او در پی است
تصاویر و صوت

نظرات