
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۰۸
۱
مطرب عشق ساز ما بنواخت
به نوا جان بینوا بنواخت
۲
در خرابات ساقی سرمست
درد ما را به صد دوا بنواخت
۳
گرچه بنواخت جان عالم را
پادشاه است و این گدا بنواخت
۴
می نوازد به لطف عالم را
دل این خسته بارها بنواخت
۵
مبتلای بلای او بودم
چاره ای کرد و مبتلا بنواخت
۶
شاهد غیر در سرای وجود
به نهان خاطر مرا بنواخت
۷
شهرتی یافت در جهان که به عشق
نعمت الله را خدا بنواخت
تصاویر و صوت

نظرات