
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۰۹
۱
مطرب عشاق ساز ما نواخت
ساقی سرمست ما ما را نواخت
۲
صاف درمان است دُرد درد دل
دُرد دردش جان بو دردا نواخت
۳
از بلایش کار ما بالا گرفت
این بلا ما را از آن بالا نواخت
۴
گنج اسما بر سر عالم فشاند
از کرم او جملهٔ اشیا نواخت
۵
عالمی از ذوق ما آسوده اند
خاطر یاران ما را تا نواخت
۶
کرده میخانه سبیل عاشقان
بینوایان را چنین خوش وانواخت
۷
نعمت الله را به لطف خویشتن
حضرت یکتای بی همتا نواخت
تصاویر و صوت

نظرات