
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۱۴
۱
علم ما در کتاب نتوان یافت
سر آب از شراب نتوان یافت
۲
در خیالش به خواب رفتی باز
وصل او را به خواب نتوان یافت
۳
رند هرگز به حلقه نرود
در چنان جا شراب نتوان یافت
۴
همه عالم چو ذره او خورشید
ذره بی آفتاب نتوان یافت
۵
این چنین دلبری که ما داریم
در جهان بی حجاب نتوان یافت
۶
در خرابات همچو سید ما
رند و مست و خراب نتوان یافت
نظرات