شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۴۲

۱

جان چو عودست و دل چو مجمر ما

آتش نور عشق دلبر ما

۲

آفتاب سپهر و جان جهان

پرتوی دان ز رای انور ما

۳

نهر آب حیات و عین زلال

قطره ای دان ز حوض کوثر ما

۴

گوهر تیغ مهر روشنزای

ذره ای باشد آن ز خنجر ما

۵

آنکه سلطان خلوت جانست

بنده وار ایستاده بر در ما

۶

عرصهٔ کاینات و ما فیها

خطه ای دان ز ملک و کشور ما

۷

دامن او و دست ما پس از این

چون که آمد به خود فرو سر ما

۸

ما نه مائیم با همه اوئیم

اوئی او شده برابر ما

۹

سیدی از میانه چون برخواست

خواجه و بنده شد یکی بر ما

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۶۰
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات