
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۴۷
۱
چشمم به نور و معنی دیده جمال صورت
در آینه نموده نقش خیال صورت
۲
هر صورتی که بینی معنی در آن توان دید
معنی آن نظر کن بنگر کمال صورت
۳
جام جهان نمائی گر رو به تو نماید
تمثال بی مثالش باشد مثال صورت
۴
از آفتاب حسنش مه نور وام کرده
گه بَدر می نماید گاهی هلال صورت
۵
خوش لذتی که دارند جان و دلم همیشه
جان در هوای معنی دل در وصال صورت
۶
خوش چشمهٔ حیاتی گشته روان به هر سو
سیراب کرده ما را آب زلال صورت
۷
معنی و صورت ما باشند نعمت الله
می بین جمال معنی بنگر به حال صورت
نظرات