شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۴۵

۱

چیست عالم شبنمی از نهر ما

کیست آدم عارفی در شهر ما

۲

هرکجا بکری است در دار وجود

از سر مهر آمده در مهر ما

۳

دهر جز نقش خیالی بیش نیست

بگذر از دهر و طلب کن دهر ما

۴

عقل زهر است ای پسر با زهر عشق

زهر بگذار و بجو پازهر ما

۵

رحمت ما بر غضب پیشی گرفت

لطف ما مستور کرده قهر ما

۶

غیر ما در نهر ما دیگر مجو

خود کجا غیری بود در نهر ما

۷

نعمت الله نعمتی دارد تمام

جمع کرده این همه از بهر ما

تصاویر و صوت

سید جابر موسوی صالحی :

نظرات

user_image
امید
۱۳۹۴/۰۵/۰۴ - ۰۴:۰۹:۵۰
نعمت الله عارفی بر مستیمی دهد اوا به بهر راستی