
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۶۵
۱
آب چشم ما به روی ما فتاد
سو به سو گشت او ولی دریا فتاد
۲
روی ما خوش بود خوشتر شد از آن
آبرو داریم بروتا فتاد
۳
آب دیده اشک مردم زاده بود
خورش روان گردید در دریا فتاد
۴
چیست عالم شبنمی از بحر ما
میل مأوا کرد با مأوا فتاد
۵
عاقلی نقش خیالی بسته بود
عشق آمد کار او در پا فتاد
۶
هر که افتاد او ز چشم عارفی
دل به او کم ده که از دلها فتاد
۷
نعمتالله در خرابات مغان
مجلسی رندانه دید آنجا فتاد
تصاویر و صوت

نظرات