شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۴۷۳

۱

چشم ما روشن به نور او بود

این چنین چشم خوشی نیکو بود

۲

روبروی خویش بنشیند چو ماه

آئینه گر ساده و یک‌رو بود

۳

دل به دریا رفت و ماه در پیش

حال دریا عاقبت تا چو شود

۴

عشق سرمست او می‌نوشد مدام

عقل مخمور و بگفت و گو بود

۵

هر که باشد بندهٔ سلطان ما

بر در او پادشه انجو بود

۶

از ازل یاری که دارد دولتی

تا ابد دایم به جست و جو بود

۷

نعمت‌الله میر سرمستان ما است

میر میران نزد او میرو بود

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۴۳۸

نظرات

user_image
mowjehasti
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۱۴:۳۶:۴۷
با سلامچه خوب بود در کنار این همه تلاش و زحمت ، یک مرحله تصحیح فنّی هم روی اشعار، انجام می شد. مواردی که داخل پرانتز قرار گرفته، باید تصحیح شود :(آینه) گر ساده و یک رو یوددل به دریا رفت و ماه (اندر) پِیَشحال دریا عاقبت تا چو (بود)عشق سرمست (است و) می نوشد مدامتا ابد (دائم) به جست و جو بودباتشکر