شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۵۰۱

۱

نسبت خرقه ام از پیر خرابات بود

به از این نسبت خرقه ز محالات بود

۲

این چنین پیر مریدی و چنان میخانه

باده نوشیدن من عین عبادات بود

۳

عشق می بازم و خاطر به خدا مشغول است

میخورم باده و جانم به مناجات بود

۴

نامراد از در ما باز نگردیده کسی

در میخانهٔ ما قبلهٔ حاجات بود

۵

زاهد ار جنت فردوس به جان می جوید

جنت عاشق سرمست خرابات بود

۶

سخنی از دل و دلدار بجان می گویم

سخنم از سر صدق است و کرامات بود

۷

پیر و سر حلقهٔ ما سید بزم عشق است

قدر هر کس به کمالات و مقالات بود

تصاویر و صوت

نظرات