شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۵۰۴

۱

فعل عالم ظل فعل الله بود

این کسی داند که او آگه بود

۲

مظهر افعال او باشد همه

خود گدائی گیر و خواهی شه بود

۳

نور می یابد قمر از آفتاب

گرچه ظاهر نور، نور مه بود

۴

مرد دانا سر نپیچد زین سخن

غیر نادانی که او گمره بود

۵

کی شود مایل به سلطانی مصر

هر که او با یوسفی در چه بود

۶

خاک پایش توتیای چشم ماست

رند سرمستی کز آن درگه بود

۷

هر چه بینی نعمت الله بود

نعمت الله در همه عالم یکی است

تصاویر و صوت

نظرات