
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۵۲۰
۱
نطق حیوان جمع کن تا آدمی حاصل شود
گر بیاید تربیت از کاملی کامل شود
۲
جان تو از عالم علوی تنت سفلی بود
عاقبت هر یک به اصل خویشتن واصل شود
۳
منبع هر دو یکی و مرجع هر دو یکی
لاجرم هر یک از این دو با یکی مایل شود
۴
آفتاب روی او در مه چو بنماید جمال
ماه ما بر آفتاب روی او حایل شود
۵
ما ز دریائیم و عین ما بود آب زلال
خوش حیاتی یابد از ما هر که او سائل شود
۶
عالم ما در ازل او بود و باشد تا ابد
این چنین معلوم کی از علم او زائل شود
۷
بلبل و گل چون که بنوازند ساز عاشقی
نعمت الله در گلستان این چنین قابل شود
نظرات