
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۵۴۵
۱
واحدی در کثیر پیدا شد
احدی لاجرم هویدا شد
۲
جام گیتی نما به ما دادند
صورت و معنئی مهیا شد
۳
نور اول خوشی تجلی کرد
نیک بنگر که عین اشیا شد
۴
بوی یوسف ز مصر عشق آمد
چشم یعقوب عقل بینا شد
۵
هر حبابی که بود ازین دریا
عاقبت باز عین دریا شد
۶
در دو عالم کسی یگانه شود
کز شش و هفت و هشت یکتا شد
۷
سید از ما جدا فتاد ولی
چون ز ما بود باز از ما شد
نظرات