شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۵۴۸

۱

هر که او آشنای سلطان شد

گرچه جان بود عین جانان شد

۲

هر که با ما نخورد جام شراب

به یقینم که او پشیمان شد

۳

هر که در مجلسم دمی بنشست

شد یقینم که او پشیمان شد

۴

این جهان را به نیم جو نخرد

آنکه یکدم حریف رندان شد

۵

هر که جمعیتی ز خویش نیافت

دم آخر که شد پریشان شد

۶

این دوئی محو گشت و عین یکی

این چنین آمد این چنان آن شد

۷

بندهٔ اوست سید عالم

بر همه کاینات سلطان شد

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۵۱

نظرات