
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۵۵۰
۱
بلبل جان چو ساکن تن شد
مجلس کاینات گلشن شد
۲
آفتاب وجوب رو بنمود
شب امکان چون روز روشن شد
۳
گنج اسما نثار ما فرمود
نقد هر یک از آن معین شد
۴
بود پیدا ولی نهان از ما
آمد اینجا به ما مبین شد
۵
عین اول ظهور چون فرمود
واضح و لائح و مبرهن شد
۶
جام گیتی نما چو صیقل یافت
حسن آمد به حسن و احسن شد
۷
نعمت الله جمال را بنمود
نور او نور دیدهٔ من شد
نظرات