شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۵۷۶

۱

دلبر سرمست ما عزمی به دریا می‌کند

منع نتوان کردنش چون میل مأوا می‌کند

۲

چشم ما پر آب کرده خوش نشسته در نظر

این عنایت بین که او با دیدهٔ ما می‌کند

۳

آفتاب حسن او هرجا که بنماید جمال

هرچه آن پنهان بود چون نور پیدا می‌کند

۴

چشم مردم دیدهٔ ما روشن است از نور او

این نظر صاحب‌نظر با چشم بینا می‌کند

۵

در خرابات مغان مست خراب افتاده‌ایم

هرکه دارد دولتی رغبت به آنجا می‌کند

۶

کار دل از عشق بالایی چنین بالا گرفت

لاجرم جان عزیزان قصد بالا می‌کند

۷

پادشاه است او و سید بندهٔ فرمان او

دلخوشست ارچه جفای جان شیدا می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۳۵

نظرات