شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۵۸۱

۱

چه خوش چشمی که نور او به نور روی او بیند

چو نور روی او باشد همه چیزی نکو بیند

۲

کسی کو را به خود بیند کجا من عارفش خوانم

من آن کس عارفش خوانم که نور او به او بیند

۳

بود این رشتهٔ یک تو ولی احول دو تو یابد

چو گم کردست سر رشته از آن یک تو دو تو بیند

۴

کسی کو مست شد از می چه داند جام و پیمانه

مگر رندی بود سرخوش که می نوشد سبو بیند

۵

اگر آئینهٔ روشن محبی در نظر آرد

خود و محبوب در یک جا نشسته روبرو بیند

۶

نبیند چشم دریا بین به غیر از عین ما دیگر

اگر سرچمه ای یابد و گر در آب جو بیند

۷

خیالی گر پزد شخصی که سید غیر او دیده

بگو چون نیست غیر او نگوئی غیر چو بیند

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۱۹

نظرات