شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۵۹۵

۱

دل چو دم از عشق دلبر می‌زند

پشت پا بر بحر و بر برمی‌زند

۲

در خرابات فنا جام بقا

شادی ساقی کوثر می‌زند

۳

عشق می‌گوید دل و دلبر یکی است

عقل حیران دست بر سر می‌زند

۴

دل به جان نقش خیالش می‌کشد

مهر مهرش نیک بر زر می‌زند

۵

از دل خود دلبر خود را طلب

کو دم از الله اکبر می‌زند

۶

گرچه گم شد یوسف گل پیرهن

از گریبان تو سر بر می‌زند

۷

نعمت الله جان‌سپاری می‌کند

خیمه بر صحرای محشر می‌زند

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۴۰

نظرات