
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۱۲
۱
دلی که درد ندارد دوا کجا یابد
بلای عشق ندیده شفا کجا یابد
۲
کسی که همدم جام شراب نیست مدام
حضور ساقی سرمست ما کجا یابد
۳
حریف ما نشده ذوق ما کجا داند
نخورده ساغر دردی صفا کجا یابد
۴
خدای خود نشناسد کسی که خود نشناخت
ز خود چو بی خبر است او خدا کجا یابد
۵
سریر سلطنت عشق پادشاهان راست
چنان مقام بلندی گدا کجا یابد
۶
در این طریق فقیری که می نهد قدمی
فنای خود چو نجوید بقا کجا یابد
۷
به نور عشق توان یافت نعمت الله را
کسی که عشق ندارد ورا کجا یابد
نظرات