
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۱۶
۱
ساز عشقش نوای دل سازد
دُرد دردش دوای دل سازد
۲
لطف سازنده بین که بر سازش
هر چه سازد برای دل سازد
۳
به خدا کار دل رها کردیم
کار دل هم خدای دل سازد
۴
آتش عشق جان ما را سوخت
سوختگان را هوای دل سازد
۵
دل مقامی خوشست از آن دلدار
جای خود در سرای دل سازد
۶
دل صاحبدلی به دست آور
تا تو را آشنای دل سازد
۷
نعمت الله می نوازد ساز
بشنو کز نوای دل سازد
نظرات