
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۲
۱
هر که آمد بر سر دار فنا
یابد از دار فنا دار بقا
۲
خدمت منصور از آن سردار شد
ذوق سرداری اگر داری بیا
۳
قل هو الله احد می خوان مدام
چون موحد در خلا و در ملا
۴
ما درین دریا خوشی افتاده ایم
ما ز دریائیم و دریا عین ما
۵
دردمندی را که باشد درد دل
دُرد درد دل بود او را دوا
۶
بر در خلوتسرای می فروش
ساکنیم و فارغ از هر دو سرا
۷
سیدیم و بندهٔ سلطان خود
ما جَمیم و جام ما گیتی نما
تصاویر و صوت

نظرات