شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۶۴۰

۱

مقصود بی وسیله حاصل نمی توان کرد

هر کس که کرد حاصل می دان که آن چنان کرد

۲

گر عقل ساده لوحی نقش خیال بندد

بسیار اعتمادی بر آن نمی توان کرد

۳

پروانه لاف می زد از آتش محبت

آتش در او درافتاد بی نام و بی نشان کرد

۴

ما در طریق جانان جانی نثار کردیم

لطفش به یک کرشمه صد جان به ما روان کرد

۵

در آینه جمالش تمثال خویش بنمود

از آفتاب حسنش ماه خوشی عیان کرد

۶

هر عالمی که دانست علم بدیع ما را

اسرار از آن معانی با عالمی بیان کرد

۷

ما بندگی سید کردیم از سر صدق

سلطان عشق ما را سرخیل عاشقان کرد

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۰۱

نظرات