
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۶۸
۱
صبحدم آفتاب رو بنمود
زهره و مشتری چه خواهد بود
۲
خانه تاریک بود روشن شد
نور چشمی به ما عطا فرمود
۳
آفتابی درآمد از در ما
در دولت به روی ما بگشود
۴
جام گیتی نما به ما بخشید
در چنین آن چنان به ما بنمود
۵
آتش عشق عود جانم سوخت
عود آتش شد و نماندش دود
۶
دامن خود بگیر ای عارف
تا بیابی ز خویشتن مقصود
۷
بزم عشق است و سیدم سرمست
هرکه آمد به مجلسش آسود
تصاویر و صوت

نظرات