
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۸۵
۱
قادر پر کمال کن فیکون
آنکه او هست و بود و خواهد بود
۲
هر چه امکان لطف بود و کرم
همه در حق بنده اش فرمود
۳
با چنین نعمتی که او بخشید
شکر این بنده را چه خواهد بود
۴
او یکی سایه اش به ما افکند
لاجرم در ظهور دو بنمود
۵
همه عالم نشان او دارد
این نشان هم به نام او فرمود
۶
ره به خلوتسرای عشق نبرد
عقل بیچاره گرچه جان فرسود
۷
هر که یک دَم ندیم سید شد
نفسی خوش ز عمر خود آسود
تصاویر و صوت

نظرات
محمد