
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۹۱
۱
خواب در چشم خوش نمی آید
گر خیالش به خواب بنماید
۲
چشم دارم که لطف او به کرم
نظری هم به بنده فرماید
۳
خلوت خاص اوست خانهٔ دل
در سرا غیر او نمی شاید
۴
در میخانه او به ما بگشود
این چنین در ، جز او که بگشاید
۵
عشق مست است و عقل مخمورست
به لب خشک باده پیماید
۶
هر که با جام می شود همدم
یک دم از عمر خود بیاساید
۷
بندهٔ سیدم که از کرمش
نعمت الله به خلق بخشاید
تصاویر و صوت

نظرات