
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۰
۱
دردمندانیم و مانده بی دوا
همدم و همدرد ما هم درد ما
۲
غرق در دریای بی پایان شدیم
غیر ما دیگر نباشد آشنا
۳
آبرو جوئی بیا از ما بجو
تا بیابی آبروی ما ز ما
۴
رو فنا شو تا بقا یابی ز عشق
بینوا شو تا ازو یابی نوا
۵
بر در میخانه مست افتاده ایم
بی حجاب و فارغ از هر دو سرا
۶
از وجود و از عدم آسوده ایم
باز رسته از فنا و از بقا
۷
رند و سرمستیم در کوی مغان
نعمت الله گر همی جوئی بیا
تصاویر و صوت

نظرات