
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۱۳
۱
این چنین رندی که من دیدم که دید
هفت دریا را به یک دم درکشید
۲
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
آفریننده به لطفش آفرید
۳
عاشق سرمست در کوی مغان
فارغ است از بایزید و از یزید
۴
مجلس عشقست و ساقی در حضور
ذوق یاران باد یارب بر مزید
۵
دیدهٔ روشن که دیده روی او
در چنان دیده بود نورش پدید
۶
اعتباری می نماید فصل و وصل
گه قریبت می نماید گه بعید
۷
نعمت الله مست و جام می به دست
باشد آن می کهنه و جامش جدید
تصاویر و صوت

نظرات