
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۱۷
۱
رخت ما را به سراپردهٔ میخانه برید
آلت مجلس ما جمله به ساقی سپرید
۲
ما چو غنچه به هوا جامهٔ خود جا کردیم
بعد از این خرقهٔ ما را به ملامت ندرید
۳
عیب ما را مکنید ار شده ایم عاشق او
نور چشمست ببینید که صاحب نظرید
۴
گر ز ما از سر مستی سخنی گوش کنید
از سر لطف و کرم از سر آن درگذرید
۵
هر کجا نقش خیالی که ببیند دیده
معنی خوب در آن صورت زیبا نگرید
۶
میل میخانه ندارید ندانیم چرا
مگر از ذوق می و مستی ما بی خبرید
۷
بندهٔ سید رندان خرابات شوید
که به نزدیک سلاطین جهان معتبرید
تصاویر و صوت

نظرات