شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۷۲

۱

رندیم و دگر مستیم تا باد چنین بادا

توبه همه بشکستیم تا باد چنین بادا

۲

چون قطره ازین دریا دیروز جدا بودیم

امروز بپیوستیم تا باد چنین بادا

۳

عقل از سر نادانی درد سر ما می داد

عشق آمد و وارستیم تا باد چنین بادا

۴

ما دست برآوردیم در پاش سر افکندیم

مستانه از آن دستیم تا باد چنین بادا

۵

زُنار سر زلفش افتاد به دست ما

زُنار چنان بستیم تا باد چنین بادا

۶

آن رند خراباتی رندانه حریف ماست

او سرخوش و ما مستیم تا باد چنین بادا

۷

ما سید رندانیم با ساقی سرمستان

در میکده بنشستیم تا باد چنین بادا

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۷۳
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات

user_image
مصطفی
۱۳۹۶/۰۴/۰۷ - ۱۲:۳۷:۰۳
در چاپ 110 کلیات اشعار حضرت آقای شاه نعمت الله ولی به نشر جناب اقای دکتر نوربخش در بیت آخر مصراع اول این چنین آمده ما سیّد رندانیم با ساقی سرمستان
user_image
بی سواد
۱۳۹۶/۰۴/۰۷ - ۱۲:۴۸:۰۲
عقل از سر نادانی درد سر ما می دادعشق آمد و وارستیم ، تا باد چنین بادایادشان گرامی ، شاه و دکتر نوربخش که بخت شاگردیش داشتم. تا باد چنین بادا
user_image
سیدجابر
۱۳۹۷/۰۱/۰۱ - ۰۴:۵۷:۵۴
باسلامدر اینجا دو غلط وجود دارد لطفا اصلاح کنید ما دست برآوردیم در پای سر افکندیم = ما دست برآوردیم در پاش سر افکندیمما ساقی رندانیم با سید سرمستان=ما سید رندانیم با ساقی سرمستان