شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۷۲۵

۱

آتشی در نهاد جان افتاد

جان بیچاره در فغان افتاد

۲

شمع عشقش چو بر کشید علم

سوخت پروانه پرزنان افتاد

۳

عقل مخمور منع ما می کرد

مست می رفت در مغان افتاد

۴

هر که از چشم ما فتاد فتاد

نه دو روزی که جاودان افتاد

۵

سرو قدی که سر ز ما پیچد

در چمن قدش از میان افتاد

۶

مرغ دل دید دانهٔ خالش

باز در دام زلف از آن افتاد

۷

ناوک آه عاشق سرمست

هر چه انداخت بر نشان افتاد

۸

از لب او حدیث می گفتم

سخنم ناگه از دهان افتاد

۹

سیدم اوفتاد مستانه

چه توان کرد آن چنان افتاد

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۲۷

نظرات