
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۲۶
۱
هر که بر خاک راه او افتاد
بد مگویش که او نکو افتاد
۲
به هوائی که خاک راه افتاد
رند سرمست کو به کو افتاد
۳
بت من پرده را ز رو برداشت
بنده سجده کنان برو افتاد
۴
عشق مستانه در خروش آمد
عقل مسکین به گفتگو افتاد
۵
آفتاب جمال رو بنمود
مه هلالی شد و دو تو افتاد
۶
هر که چون ما فتاد در دریا
غرقه گردید و سو به سو افتاد
۷
نعمت الله فتاد مست و خراب
نظری کن ببین که چو افتاد
نظرات