شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۷۳۱

۱

دردی است در این دل که به درمان نتوان داد

عشقیست در این جان که به صد جان نتوان داد

۲

جام می ما آب حیات است در این دور

این آب حیات است به حیوان نتوان داد

۳

مستانه در این کوی خرابات فتادیم

این گوشه به صد روضهٔ رضوان نتوان داد

۴

گنجی است در این مخزن اسرار دل ما

دشوار به دست آمده آسان نتوان داد

۵

ما دل به سر زلف دلارام سپردیم

هر چند دل خود به پریشان نتوان داد

۶

از عقل سخن با من سرمست مگوئید

درد سر مخمور به مستان نتوان داد

۷

سید در میخانه گشاد است دگر بار

خود خوشتر ازین مژده به رندان نتوان داد

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۱۱

نظرات

user_image
H Hj
۱۴۰۳/۰۳/۰۱ - ۱۶:۰۸:۲۵
گروه جامی زیبا خوندنش. کاش بشه که لینک های یوتیوب رو هم بشه براتون اضافه کرد. قطعه همه اسرار، پیوند به وبگاه بیرونی