شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۷۴۶

۱

رندان همه مستند و می از جام ندانند

بی نام و نشانند از این نام نشانند

۲

در صومعه گر زاهد رعناست مجاور

رندان به سراپردهٔ میخانه روانند

۳

خوش آینه دارند در آن آینه روشن

بینند جمال خود و بر خود نگرانند

۴

اسماء الهی است که ظاهر شده بر خلق

یک چند چنین بوده و یک چند چنانند

۵

عشاق برآنند که معشوق بر آنست

ما نیز بر آنیم که عشاق برآنند

۶

این گفتهٔ مستانهٔ ما از سر ذوق است

بی ذوق نخواهیم که یک بیت بخوانند

۷

از غافل مخمور مجو مستی سید

کز ذوق می و مستی او بی خبرانند

تصاویر و صوت

نظرات