
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۶۹
۱
چشمم نورت در این و آن دید
روشن چشمی که آن چنان دید
۲
غیری نگذاشت غیرت تو
غیر تو چو نیست چون توان دید
۳
جام است و شراب هر دو با ما
این دیدهٔ ما همین همان دید
۴
گوئی که چگونه دید چشمت
بگذر ز نشان که بی نشان دید
۵
دریای محیط دیدهٔ ما
در جام جهان نما روان دید
۶
دیده نظری ز نور او یافت
آن نور لطیف او به آن دید
۷
در دیدهٔ مست نعمت الله
نوریست که چشم ما عیان دید
تصاویر و صوت

نظرات