
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۷۴
۱
دیده عمری به سر روان گردید
به هوا گرد این جهان گردید
۲
به خیالی که روی او بیند
گرد بر گرد این و آن گردید
۳
او نظر کرد دیده روشن شد
نور او هم به او عیان گردید
۴
ذره ای بود و آفتابی شد
این چنین بود آن چنان گردید
۵
خوش نشانی ز بی نشانی یافت
نام گم کرد و بی نشان گردید
۶
هر که آمد به سوی میخانه
واقف از ذوق عاشقان گردید
۷
نعمت الله فتاد در دریا
قطره اش بحر بیکران گردید
تصاویر و صوت

نظرات