شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۷۸

۱

گر بیازارد مرا موری نیازارم ورا

خود کجا آزار مردم ای برادر من کجا

۲

نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش

تا نگیرد بر سر بازار آزاری تو را

۳

در طریقت هر چه فرمائی به جان منت بریم

ماجرا بگذار با ما ماجرا آخر چرا

۴

کفر باشد در طریق عاشقان آزار دل

گر مسلمانی چرا آزار می داری روا

۵

درجهان بیخودی من نعمت الله یافتم

گفت فانی شو که یابی سید ملک بقا

تصاویر و صوت

سید جابر موسوی صالحی :

نظرات